رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

رز ووشه

اولين شكستن

پسر شيطون كوچولو ... اين چه كاري بود كردي ... امروز صبح عادل كه مي خواست مانتوي منو اتو كنه به من كه توي آشپزخونه بودم و داشتم سبد وسايل شيرت(فلاسك و شيشه شير و شيرخشك و...) جنابعالي رو آماده مي كردم گفت كه يه كم آب بيارم بريزه تو اتو و من هم براش بردم و برگشتم توي آشپزخونه كه يه صداي بو بو م  بومي اومد  و شترق بعدش توي 3 ثانيه اومدم ديدم شما بين خورده شيشه ها نشستي داري با چشاي خوشگلت دقيق نگاه مي كني و خوشحالي كه يه كار مهم كردي كه صدا هم داشت ... بله نمي دونم چطري ليوان رو زدي به سنگ كف اتاق كه اونطوري شكسته بود و خدا رحم كرد... لوس شيطونم اينم از اولين دست گل شما اونم توي خونه جديد... شب چهارشنبه پيش خونه مامان بزرگ...
27 تير 1391

ماما

ني ني نازم ديشب لباي قشنگ كوچولوت رو مي بردي توي دهنت و مي گفتي ماما، ماما و همه نازت مي كردن و مي گفتن ليلي ببين ماما گفتن رو ياد گرفته ... دندون نيش سمت راستت هم دراومده ولي هنوز كوچكتر از سمت چپ چون اون خيلي وقت پيش دراومده بود و توي چهاردست پا هم خوب مي ري ولي غر هم مي زني شايد زانوهات اذيت ميشه، مي خوام برات زانوبند بخرم... شيرت هم خيلي كمياب شده (آپتاميل2) داروخانه هاي بالا كه ندارن مي ريم از پايين نزديك مامام بزرگ اينا برات مي خريم. شما پسركوچولوي ناز اخيرا شبا تا ساعت 2 يا 3 بيداري و خيلي بازيگوشي ميكني و تازه بعدش كه مي خوابي تقريبا هر 2 يا 3 ساعت بيدار مي شي و گريه مي كني تا شيرت آماده بشه و من هرچي بغلت مي كنم و تو بغل...
21 تير 1391

چهاردست و پا

عسل قشنگم دیشب ١٧ تیر ماه یعنی درست وقتی که ٨ ماهت تموم شد و رفتی توی ٩ ماه درست و حسابی چهاردست و پا رفتنت هم شروع شد.الان حدود ٢ هفته بود که هر وقت مینشستی خودت رو دراز می کردی روی زمین و سعی میکردی که بری به جلو البته بعضی وقتا هم عقبی می رفتی ولی دیشب دیگه راهش رو یاد گرفتی و حسابی می رفتی... و بقیه هم قربون صدقه تو می رفتن... هفته پیش یکشنبه ١١ تیر که رفتم خونه دیدم که دندون نیش سمت چپت در اومده و هنوز هم سمت راستش در نیومده ... راستی نمی دونم این چه علاقه ای که تو نسبت به تیتراژ برنامه ها داری مثل اعلام برنامه من و تو  یا پخش خبر BBC  يا اعلام برنامه هاي شبكه پرشين تون و ... در اين مواقع حتي اگه بغلت هم بكنن و ببرنت جا...
18 تير 1391

قطره آهن

امروز می خوام از شیطونی هات بگم و اینکه چه چیزایی رو دوست داری چیا رو نه ... وقتی که خوابیدی و کسی داره عوضت می کنه یا بهت شیر می ده یا حتی وقتیکه تنهایی دو تا پاهای قشنگتو بلند می کنی و تند تند می زنی زمین و با دهنت پوف پوف می کنی ... به زحمت میشه عوضت کرد چون می چرخی و پاهاتو خیلی تکون می دی .. بعضی وقتا می چرخی و بالش زیر سرت رو بر می داری و باهاش بازی می کنی ... چند روز پیش بعد از چندین و چند داروخونه رفتن بالاخره توی داروخانه ١٣ آبان برات قطره آهن خارجی پیدا کردیم ١٠ هزار تومن و اکثرا هم شبا عادل قطره هات رو بهت می ده  ولی دیشب که با عادل رفته بودی حموم و من گرفتمت و پمپرزت رو بستم گفتم بیام داروهات رو هم بدم که نفهممیدم چی شد که...
10 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد